loading...
دلتنگتم گلم...(عاشقانه)
محمدرضا بازدید : 27 جمعه 04 بهمن 1392 نظرات (0)

روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟

 

ملا در جوابش گفت : بله ، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم...

 

دوستش دوباره پرسید : خب ، چی شد ؟

 

ملا جواب داد : بر خرم سوار شده و به هند سفر کردم ، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم ، چون از مغز خالی بود !!!

 

به شیراز رفتم : دختری دیدم بسیار تیزهوش و دانا ، ولی من او را هم نخواستم ، چون زیبا نبود...

 

ولی آخر به بغداد رفتم و با دختری آشنا شدم که هم بسیار زیبا و همینکه ، خیلی دانا و خردمند و تیزهوش بود . ولی با او هم ازدواج نکردم ...!

 

دوستش کنجاوانه پرسید : دیگه چرا ؟

 

ملا گفت : برای اینکه او خودش هم به دنبال چیزی میگشت ، که من میگشتم !!!

 

هیچ کس کامل نیست!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    آیا مطالب وبلاگ رو دوست دارید؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 367
  • کل نظرات : 42
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 62
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 66
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 68
  • بازدید ماه : 309
  • بازدید سال : 1,255
  • بازدید کلی : 16,690