آخرین بار که من از ته دل خندیدم
مثل امروز نبود
مثل یک واقعه اما ز خودم دور نبود
از من و جنس تن و خنده اجباری ما
انعکاس جوک هر روز نبود
آخرین بار که من خندیدم
علتش
پول نبود
علتش چهره ی ژولیده ی یک دلقک گیج
یا زمین خوردن یک کور نبود
علتش مستی و مطربی و پوچ نبود
من به من خندیدم
که چونان دلقک گیج
پای می لنگانم
نقش یک خنده به صورت دارم
و دلم غمگین بود
من به من خندیدم
که گریزان ز غم و قصه تنهایی دل
دل به میخانه و مستی بردم
غافل از این که دل و ساقی و می بیمارند...